درباره وبلاگ ![]() دانش آموخته مهندسی مکانیک و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مالی بوده و علاقمند به مباحث مدیریت مالی، اقتصاد و بورس هستم. امیدوارم با ارائه مطالب مرتبط با مدیریت مالی بوده بتوانم قدمی در راه بسط این موارد داشته باشم. مدیر وبلاگ : سعید رسولی موضوعات پیوندهای روزانه نویسندگان آمار وبلاگ
سعید رسولی | وبلاگ شخصی سه شنبه 13 بهمن 1394 :: نویسنده : سعید رسولی
مطلبی جالب از
دکتر علی سرزعیم که در مجله "بازار و
سرمایه" شماره 41 و 42 (مرداد و شهریور 1392) منتشر گردیده و در آن واقعیت رشته
"مدیریت مالی" در جهان با آنچه که در ایران تدریس می گردد مقایسه شده
است.
رشته
فاینانس از دل رشته اقتصاد بیرون آمده ولی به مرور زمان آنچنان بسط و گسترش یافت
که اینک تاحدود زیادی مستقل گردیده اما این به آن معنی نیست که ارتباط وثیق این دو
رشته گسسته شده باشد. در حال حاضر در بیشتر دانشگاههای دنیا این دو رشته کنار هم
و در یک مدرسه (school) قرار میگیرند. گاه یک مدرسه تجاری (Business
School) میزبان
این دو رشته و رشته مدیریت میشود و آنها را در کنار هم مینشاند تا از همپوشانی
آنها بهره برداری نماید. در بسیاری از دانشگاه های دنیا دروس سال اول دانشجویان
دکترا در رشته های فاینانس و اقتصاد یا مشترک و یا تا حدود زیادی مشترک است. غالبا
درس اقتصاد خرد پیشرفته و اقتصادسنجی پیشرفته به طور مشترک به هر دو رشته تدریس میشود
و دانشجویان دکترا در رشته فاینانس به جای درس اقتصاد کلان، درس قیمت گذاری دارایی
پیشرفته را در سال اول فرا میگیرند. مشکل
رشته فاینانس از آنجا آغاز شد که وقتی این رشته در دانشکده مدیریت قرار گرفت،
اساتید حسابداری بر این رشته مسلط شدند و این رشته رنگ وبوی حسابداری گرفت. این
شاید به دلیل ضعف دانشگاهها در داشتن استاد در رشته فاینانس بوده اما قرارگرفتن
آن در دانشکده های مدیریت قطعا بی تاثیر نبوده است. هیمنه اساتید حسابداری موجب
گردیده تا این رشته بیش از آنکه رشته ای محاسباتی باشد رشته ای با ماهیت حسابداری
گردد. همه به خوبی میدانیم که در رشته حسابداری بیشترین ریاضیات مورد استفاده اگر
دو عمل اصلی نباشد حداکثر چهار عمل اصلی است. در حالیکه رشته مدیریت مالی به شرحی
که خواهد آمد رشته ای است بیش از پیش ریاضی شده. نتیجه این وضعیت آن گردید
دانشجویان رشته مدیریت و گاه حسابداری جذب این رشته شوند و از آنجا که معمولا
علاقه، تبحر و مزیت این دانشجویان در عرصه هایی غیر از ریاضیات محض است، تغییر
ماهیت این رشته تشدید شد. اساتیدی با گرایش حسابداری در این رشته دانشجویانی را
تربیت کردند که آنها نیز رشته مدیریت مالی را رشته ای غیرریاضی میدیدند و حداکثر
ریاضیات و آمار را در اقتصادسنجی مالی تجربه میکردند. شاهد مثال آنست که ندرتا
کسانی در گرایش اقتصادسنجی مالی تخصص مییابند و اگر کسی در این رشته متبحر باشد
میتواند جایگاه ممتازی در دانشکده های مدیریت مالی بیابد. شاهد مثال دوم اشاعه
رویکرد مالی رفتاری در ایران است. این رویکرد در واقع رویکرد روانشناسانه به بحثهای
مالی است و در واقع کاربرد یافته های گرایش روانشناسی تصمیم گیری در علم اقتصاد
(اقتصاد رفتاری) و علم فاینانس (مالی رفتاری) میباشد. از آنجا که در این رویکرد
به هیچ عنوان از ریاضیات استفاده نمیشود و مسائل بیشتر مبتنی بر آزمایش (Experiment) و تشریح است ، این گرایش به سرعت در ایران
رشد کرد. برای نگارنده جالب و موجب تعجب بود که در بسیاری از دانشکده های فاینانس
دنیا افراد زیادی روی این حوزه کار نمیکنند که حکایت از نیافتن جایگاه مطمئن در
میان اساتید رشته فاینانس دارد. اما در ایران به سرعت این گرایش مطرح شد و
مطالب مرتبط آموزش داده شد و حتی مقالات و کتابهایی در این عرصه تالیف و ترجمه
گردید و همه آشنایی حداقلی از محتوای آن دارند. رشته
مدیریت مالی در گذشته های دور به حسابداری نزدیک بود و مفاهیم آن صرفا در حد آن
چیزی بود که امروز در درس مدیریت مالی ۱ و ۲ گفته میشود اما در طی ۳۰ گذشته تحولات اساسی در این رشته
رخ داده است. در واقع آنچه که در این رشته رخ داده انعکاس آن چیزی است که در
بازارهای مالی دنیا صورت گرفته است. واقعیت امر آنست که از دهه هفتاد میلادی تا
اوایل قرن بیستم، نوآوریهای مالی زیادی صورت گرفت و ابزارهای جدید مالی به
بازارهای مالی راه یافت. حذف مقررات و گسترش شیوه های ارتباطی نظیر اینترنت و
تقویت قدرت و سرعت ریزپردازنده ها و اشاعه کامپیوترهای شخصی موجب شد تا مفاهیم و
ابزارهای مالی جدیدی به سرعت فراگیر شود و در بازارهای مالی به کار بسته گردند.
این امر ضرورت مدلسازی و محاسباتی را فراهم آورد که بیسابقه بود. در نتیجه انبوه
افرادی که در رشته ریاضیات محض تحصیل کرده بودند به بازارهای مالی و نهادهای مالی
کشیده شدند. همزمان مهندسین، فارغ التحصیلان فیزیک، مهندسین کامپیوتر همگی در
بازارهای مالی تحت عنوان “مهندسی مالی” به کار گرفته شدند چرا که اینک فعالیتهای
مالی نیازمند طراحی، محاسبه و اجرای مدلهای کمی بود که دیگر نمیشد بر اساس شهود
شخصی و مدیریتی در مورد آن تصمیمگیری کرد. عرصه آکادمیک نیز متناسب با این تحولات
تغییر یافت. افراد زیادی با دکترای ریاضی وارد حوزه فاینانس (و حتی اقتصاد) شدند و
این رشته ها به شکل بیسابقه ای ریاضی و کمی گردید. اگر سی سال قبل میشد مقالاتی
در مجلات علمی یافت که صرفا متن باشد امروز دیگر امری غیرممکن شده است. هر حرف و
ادعایی جز با وجود یک مدل تئوریک و تایید یک بررسی آماری امکان طرح ندارد. در
نتیجه سیلابس رشته فاینانس نیز همپای این تحولات به روز گردید. اینک دانشجویان
این رشته در مقطع کارشناسی ارشد پیش از هرچیز در زمینه ریاضیات محض یعنی تئوری
احتمال، تئوری اندازه، توپولوژی و فرآیندهای تصادفی درسهایی را میگذرانند. سپس
هر مباحث اعم از مشتقات و یا اوراق قرضه بر اساس مدلهای مبتنی بر معادلات
دیفرانسیل تصادفی نوشته و حل میشود. برای حل آنها نیز از روشهای عددی استفاده میشود.
طبیعی است که برای حل عددی بسیاری از مدلها، گریزی جز برنامه نویسی کامپیوتری
نیست. در نتیجه تسلط بر برخی نرم افزارها نظیر MATLAB و یا R جزو ضروریات هر رشته گردیده است. همزمان برای
فعالیتهای حرفه ای همه برنامه نویسی به زبان ++C و یا VB را فرا میگیرند. کسانی که قدری عمق تئوریک مییابند
قطعا مباحث تعادل عمومی و بازارهای کامل و ناکامل را مسلط میشوند و می آموزند که
در این سطح مدلسازی کنند. همزمان کاربرد مباحث تئوری بازیها و تئوری قرارداد در
مباحث مالیه شرکتی بسط و گسترش یافته و دیگر در مباحث مالیه شرکتی در سطوح بالاتر
از کارشناسی بحث ارزش زمانی پول و هزینه سرمایه مطرح نیست. متاسفانه
این تحول آکادمیک هنوز به شکل مطلوب به ایران راه نیافته است. هنوز سیلابس دروس
مالی تا مقاطع عالی ماهیت حسابداری دارد. خوشبختانه چند سال پیش کتاب جان هال به
فارسی ترجمه شد که گامی در جهت تسهیل آموزش مفاهیم مشتقه بود اما باید اذعان کرد
که این کتاب، کتابی است که برای مقاطع لیسانس و حداکثر فوق لیسانس مناسب است و
نباید برای دکترا مرجع درسی قرار گیرد. تاسف آورتر آنکه در یکی از دانشگاههای شهر
تهران در مقطع دکترا گرایش بانک و پول کتاب میشکین که کتابی برای مقطع لیسانس است
آموزش داده شده است. در چنین وضعی کماکان میشود دکترای فاینانس گرفت اما با مبانی
ریاضیات پیشرفته آشنا نشد و اصلا مدلهای مبتنی بر فرآیندهای تصادفی را نشناخت.
هنوز میشود تا دکترای این رشته جلو رفت ولی با تئوریهای مالیه شرکتی که امروز
همه آن را میخوانند آشنا نبود. عدم آشنایی با مبانی فاینانس جدید موجب شده تا
مطالعه و درک بسیاری از مقالات مربوط به حوزه فاینانس برای دانش آموختگان این رشته
غیرممکن گردد و به طریق اولی نمیتوان مشارکت علمی از طریق نوشتن مقاله در این
حوزه را انتظار داشت. شاید بشود ادعا کرد که آن چه هم اکنون در رشته مدیریت مالی
آموزش داده میشود چیزی است که در غرب MBA in Finance خوانده میشود که مختص مدیران است و در آن از
پیچیدگیهای ریاضی تا جای ممکن پرهیز میشود. برخی از دانشگاههای خارجی برای
تحذیر افرادی که ریاضیات ضعیف دارند از اقدام برای ورود به این رشته عنوان رشته
فاینانس را به فاینانس کمی (Quantitative Finance) و یا ریاضیات مالی (Mathematical
Finance) تغییر
داده اند. اینها
همه نشان از آن دارد که ضروری است تا تحولی در دانشکده های موجود ایجاد شود. قطعا
با ورود افراد و دانشآموختگان جدید نشاط علمی جدیدی به دانشکده های مالی تزریق
خواهد شد. برای حصول به این مقصود ضروری است تا دانش آموختگان دانشگاه های خارج از
کشور به انحای مختلف جذب شوند تا این انتقال دانش صورت گیرد. متاسفانه
اشکالی که وجود دارد از دو سوست. از یک سو بازار جهانی جذب دانش آموختگان رشته
فاینانس در دنیا داغ است و ایرانیهایی که در خارج از کشور فارغ التحصیل میشوند
به راحتی در بازار آکادمیک و حتی صنعت مالی دنیا با درآمدهای خیره کننده جذب میشوند
و انگیزه چندانی برای بازگشت نمییابند. از سوی دیگر دانشکده های مالی گارد بسته ای
در جذب افراد اتخاذ میکنند و پذیرش افراد جدید با صعوبت و دشواری ممکن میگردد.
راه
میانبری که وزارت علوم برگزید ایجاد رشته ای تحت عنوان مهندسی مالی بود. چون عنوان
مهندسی برای این رشته در نظر گرفته شده بود در دانشگاههای صنعتی و فنی قرار داده
شد. حسن این کار دو چیز بود. از یک سو وجود عنوان مهندسی که عنوان فاخر در ایران
بر شمرده میشود جذب افراد را تسهیل میکرد. همچنین واقع شدن آن در دانشگاههای
صنعتی موجب میشود تا افرادی با توانمندی در رشته ریاضیات و برنامه نویسی جذب آن
شوند. متاسفانه این رشته باید در دانشکده های ریاضیات قرار میگرفت ولی شاید به
دلیل اینکه این چینش مانع جذب افراد میشد این گرایش به دانشکده های صنایع انتقال
یافت و به عنوان یک رشته کارشناسی ارشد در رشته صنایع تصویب شد در حالیکه ربط
چندانی به رشته صنایع ندارد. متاسفانه این گرایش در چندین دانشگاه راه اندازی شده
اما متاسفانه در اکثر این دانشکده ها افراد دانش آموخته مالی به طور عام و کسانی
که با دانش مالی مدرن آشنا باشند به طور خاص حضور ندارند و تقریبا همه اساتید مدعو
هستند. از آن بدتر سیلابس این رشته است. متاسفانه در سیلابس این رشته برخی درسهای
غیرمرتبط مثل برنامه ریزی استراتژیک، تصمیم گیری با معیارهای چندگانه و تجارت
الکترونیک نیز گذارده شده که مرتبط به رشته مدیریت است و ربطی به مهندسی مالی
ندارد. برخی دانشجویان این رشته گلایه کرده اند که به دلیل فقدان استاد متخصص، درسهای
صنایع یا مدیریتی در این دانشکده ها به جای دروس مالی ارائه میگردد. در بهترین
حالت همان محتوای رشته های مدیریت مالی در دانشکده های مهندسی مالی عرضه میشود در
حالیکه قرار بود دانشکده مهندسی مالی دروس جدید و بروز مالی را عرضه کند و زمینه
رشد و ارتقای این رشته را فراهم سازد. اینها همه حکایت از آن دارد که دانش مالی در
مقایسه با دیگر حوزه های دانش نیازمند یک تلاش، تغییر و بهبود جدی است. امید است
رونق بازار سرمایه انگیزه لازم برای ایجاد تحول و رونق در این حوزه علمی را
فراهم سازد. نوع مطلب : مدیریت مالی، برچسب ها : فاینانس، مدیریت مالی، لینک های مرتبط : منبع: سایت مالی اسلامی، |
||
برچسب ها
پیوندها
آخرین مطالب
|
||